|──── ♭♩♬♫♪ ────|
یکی باعث گریه هامه هنوز
شبایی که از خواب من می پرم
مریضیه عادت گرفتم ولی
اونو دارم از خاطرم می برم
تمام هواسم به چشماش بود
که زنجیر احساسمو بافتم
منو پشت یک کوه انداختو
منم ساده این بازی و باختم
دلم تنگ میشه به حدی که اشک
نمی تونه بغض منو وا کنه
که میخوام یه دنیا به همراه من
بگرده نشونیشو پیدا کنه
اسیر یه حس غریبی شدم
فراموشی از گم شدن بدتره
خودش رفته و خاطراتش هنوز
داره قلبمو با خودش می بره
تمام هواسم به چشماش بود
که زنجیر احساسمو بافتم
منو پشت یک کوه انداختو
منم ساده این بازی و باختم
دلم تنگ میشه به حدی که اشک
نمی تونه بغض منو وا کنه
که میخوام یه دنیا به همراه من
بگرده نشونیشو پیدا کنه
منو پشت یک کوه انداختو
منم ساده این بازی و باختم
دلم تنگ میشه به حدی که اشک
نمی تونه بغض منو وا کنه
که میخوام یه دنیا به همراه من
بگرده نشونیشو پیدا کنه
|──── ♭♩♬♫♪ ────|